همیشه روال روابطمان اینگونه بود که بعد از یک طوفان سهمگین با یک بوس و بغل و ظاهر شرمسار و حتی بیان شرمساری همه چیز تمام شود.
او این روال را پی گرفته بود و من هم عین یک احمق بی فکر پذیرفته بودم.
حالا می فهمم دلیل ناراحتی های گاه و بی گاهم که بی دلیل جلوه میکند سرکوب این حس پذیرش از سر اجبار یا بی فکری این نوع صلح و آتش بس بی فایده است!
از طرفی صحبت کردن در مورد طوفان های سهمگین خودش پی ریزی یک طوفان سهمگین دیگرست چون ما الفبای حرف زدن،صحبت کردن و حل اختلافات و تعارض ها را نداریم و این یک ایراد بزرگ دو نفری ماست!
بنابراین صورت مساله را بوجود درد عمیقی که در روحمان به حا گذاشته است، پاک می کنیم!
و گهگاه رد دردش فعال می شود،می شویم وحشی و باز ماجرا از نو ساخته می شود!
درباره این سایت